معنی جاده شمالی
حل جدول
عربی به فارسی
شمالی , ساکن شمال , باد شمالی
لغت نامه دهخدا
شمالی. [ش َ / ش ِ / ش ُ] (ص نسبی) منسوب به شمال. منسوب به جهت شمال. (ناظم الاطباء).
- شمالی پیکران، ستارگانی که از شمال طلوع میکنند:
جنوبی طالعان را بیضه در آب
شمالی پیکران را دیده در خواب.
نظامی.
- همسایه ٔ شمالی، امروز در عرف سیاسی ایران به اتحاد جماهیر شوروی سابق اطلاق میشود که در شمال کشور ایران قرار دارد.
|| امروزه مخصوصاً در تهران اهل گیلان یا مازندران را گویند که در شمال ایران قرار دارند. || سرد و خشک: هرگاه که زمستان شمالی باشد یعنی سرد و خشک بیشتر زنان آبستن رابچه بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). هرگاه که زمستان خشک و شمالی بود و بهار که پس از او آید گرم و بارنده بود و تابستان نیز بارنده بود، اسهال خون بسیار افتد و همچنین هرگاه که زمستان جنوبی بود و بهار شمالی و کم باران بود، اسهال خون بسیار افتد خاصه زنان را وخداوندان مزاج تر را. و هرگاه زمستان جنوبی و بهار شمالی بود و تابستان گرفته و ابرناک و گاه باران بود، نزله بسیار افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
فرهنگ معین
(دِّ) [ع.] (اِ.) شاهراه، راه بزرگ.،~صاف کن کنایه از: آن که وسیله پیشرفت یا پیروزی دیگران را فراهم می کند.
فرهنگ عمید
راه وسیع و بزرگ، شاهراه،
راه وسیع عمومی در خارج شهر،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتوبان، راه، شارع، شاهراه، طریق، طریقه
ترکی به فارسی
خیابان
فرهنگ فارسی هوشیار
ایجاد جاده ساختن جاده راه سازی.
جاده کشیدن
(مصدر) راژه ساختن ایجاد جاده کردن راه درست کردن.
جاده
شاهراه
فرهنگ واژههای فارسی سره
راه
معادل ابجد
394